کار آفرینی

ساخت وبلاگ

ازسال ۹۱ وارد بسیج دانشجویی شدم باهامون حوزه مدیریتی کارکردن 

اون هم در سطح نمایندگی مجلس 

در سطح مدیران عالی رتبه کشوری 

اما خب من خیلی کم تجربه و خیلی ساده و خیلی طرحواره ناسالم داشتم 

دوست دارم برگردم به دوران بیست سالگی 

مسیرهای زندگیم همون مسیرها رو انتخاب می کردم اما با اخلاق و رفتارهای الانم

اخلاق های الانم خیلی بیشتر دوست دارم تا اون موقع رو 

الان جلوی آیینه وایمیسم یه عالمه قربون و صدقه خودم میرم 

شدم همونی که می خواستم 

اخلاق و رفتارم از یک سال پیش خیلی تغییر کرده 

برای همین دوست دارم یک شهرک بزنم یک شهرک خیلی بزرگ با کلی آدم تحصیلکرده و متخصص با سواد 

و می خوام با این ها جهان رو جابه جا کنم 

با جوون های تحصیلکرده با وقار متین و ارزشی 

از دخترای جوونی تا پسرهای جوون 

طبق اصولی اسلامی 

و کاری کنم که ظهور برای امام زمان باز بشه 

کاری کنم که خدا بهم افتخار کنه 

و پیش خدا رو سفید باشم 

صادقانه بگم 

وقتی آکادمی کار می کردم 

از رفتارهای مدیرم با همکارام خوشم نمی اومد

مدیر بایک از همکارام رابطه داشتن و همین باعث شد خیلی از همکارام از بچه های مذهبی ارزشی بدشون بیاد

چون همکارم تادم صبح با مدیرم پیام می داد می تونست ۱۱ صبح بیاد و ۱۱شب بره اما یکی از همکارام معده درد شدید داشت دیر می اومد اونو اخراج کرد

جلوی من دختره می گفت من زن دومت میشم 

اون لحظه دوست داشتم داد می زد می گفت حد خودتو بدون و الا برو بیرون 

من از این تیم آدمایی خوشم میاد که هرکسی جرات اینو نداره که بهش نزدیک بشه گل سرخ بیاره 

ولی نکرد خندید 

همین هم باعث شد برکت کارش بیاد پایین 

اعتبار مدیرم پیش ما بیاد پایین  و اعتماد هم از دست بره 

خیلی راحت یک دختر دههه ۸۰ تونست بدستش بیاره خیلی راحت خیلی راحت تر از اون چیزی که فکرشو می کنید 

به خودم عجیب افتخار می کنم 

چون خیلیا بودن می خواستن بدستم بیارن نتونستن حتی الان 

که یکیشون می گفت خانم حیدری شده آرزوی خیلیا ای کاش آرزو رویا

مدیر برای اینکه کم تر هزینه کنه از افغانستانی ها و آدم های کم سواد و بدون تخصص استفاده کرد 

یک سال که نه دو سال عمر مجموعه امون به پای کسی ریخت که فقط نیاز جنسی داشت و تمام تفکرش بغل کردن لب گرفتن بود و آبروی خودش و خانوادش به پاش ریخت و جالبیش اینجاس اون موقع مشاوره خودش کرد 

برعکس من

که مشاوره شخصیم یک پیرمرد ۶۰ ساله است 

برعکس من که هیچ هیچ کس نمی دونه چه می کنم 

برعکس من که دوستام همه ده سال بزرگترترن 

برای همین می خوام از افراد تحصیلکرد برای جهان استفاده کنم 

و با مهارت های مدیریتی که دارم بسازم 

فقط توان می خوام 

فقط نیرو می خوام که بسازم 

اونو به یاری خدا و امام زمان میشه 

از همین الان برای ۵سال بعد شهرک فرزندان حاج قاسم 

تلاش می کنم 

پروپزالش نوشتم فقط مونده زیرساخت هاش 

به عشق حضرت عباس یا علی

سلام حضرت دلبر...
ما را در سایت سلام حضرت دلبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3amarrahbaramrey2 بازدید : 50 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1402 ساعت: 21:06