درد

ساخت وبلاگ

دیشب دندان درد شدید داشتم با مسکن آروم شد

بقوله فاطمه همون دندون معروف 

آره همون دندون معروف که ۱۲ سالگی پرش کردم 

و ۱۸ سالگی توش خالی شد و ۲۴سالگی هرموقع امتحان داشتم می رفتم زیر سرم 

۳۱ سالگی ورم کرد خیلی بد دنبال دکتر معروف می گشتم تا خوب درست کنه 

ودیشب حسابی درد گرفت 

صبر کردم 

تا امروز سرکلاسام حسابییی درد گرفت 

مامانم می گفت برگزار نکن تو درد داری 

و برای روحیه دهی به من می خندی

اما می رفت یه گوشه گریه می کرد

از شدت درد مادرم با پدرم تماس گرفت گفت آب دسته بزار زمین سحر  دندون درد شدید گرفته بیا به دادش برس

پدرم پشت در اتاقم بود ومنتظر تمام شدن کلاسم 

کلاسام با شدت درد برگزار کردم

به خودم افتخار کردم یه جورایی بیشتر عاشق شدم 

چون با تمام درد برگزار کردم 

کلاسام تمام شد 

بابام به دنبالم راه افتادم 

و چقدر خوبه پشته آدم یه مرد مثل پدر باشه

رفتم دندون پزشکی از شدت درد رو پاهام بند نبودم 

پدرم دوباره برگشت عکس دندونم بیاره 

اما همین که هست مایه افتخارمه

با دوآمپول دگزار و پیلیسلین اومدم خونه

مامانم برام عدسی درست کرده بود

ازشدت درد اشکم دراومده بود

بالشمو گاز می گرفتم 

بازم مامانم شوخی می کرد 

میگفت سحر باردار بشی چکار می کنی

مفاتیحشو دستش گرفت 

شروع کرد به خوندن 

داداشم اومد 

ازشدت درد من رفت اتاقش 

ناراحت بود 

خسته بود 

گرفته بود

گفت بابا دوباره ببرش 

خواهرم اومد با انرژی دید گریه می کنم 

تا اومد منو برد 

برد دوباره دکتر 

و چقدر خدا رو شکر کردم 

به وجود خانواده

و چقدربه وجود تک تکشون افتخار می کنم 

و الان آرومه 

با اندکی درد 

گاهی اوقات زندگی مثل همین درد دندون می مونه

اول هر درد باید به دادش برسی اگر نرسی عمیق عمیق تر میشه

سلام حضرت دلبر...
ما را در سایت سلام حضرت دلبر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3amarrahbaramrey2 بازدید : 89 تاريخ : چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت: 23:54